این نوشته درباره یحیای مقاومت و زندهگر جاودانه ایستادگی علیه ظلمات جهان کنونی شهید سنوار نیست، درباره پدیده تکهفیلمهای خبری و تکنولوژی پهپادی است که در جنگ حق علیه باطل اهل غزه این مظلومیت مقتدر فضای جهان را پر کرده است. بهزودی آخرین تصورات درباره واقعیت تصویر به وسیله هوش مصنوعی بر باد خواهد رفت و بحث تخصصی واقعیت تصویر یا تصویر واقعیت دچار دگردیسی تکنولوژیک خواهد شد، اما آنچه حذفشدنی نیست، حیات حقیقت انسان، ولو در یک نفر از کل اهل زمین است، چنانچه قدرت شیطان موفق شود همه بشریت را به بردگی و فرسایش آدمیت بکشاند و آن مولودی است که هیچ شیطان و طاغوت و فرعونی بدان دسترسی ندارد.
اتنوگرافیکی سبک پسامدرنیستی سینما
سنوار تنها نمونه سرباز و مثال کوچکی از آن انسان کامل معصوم موعود است که نشان میدهد تکنولوژی اسیر دست طاغوت هم به دامچال مکاران و رسواگر و تحقیرکننده ظلمات به تدبیر خدا بدل تواند شد. به هر حال تکه فیلمی که سکانس آخر زندگی سنوار تا این لحظه است ارزش اتنوگرافیکی در راسهای مستند، ولو مستند پهپاد را نهان دارد و میخواهم در همینباره با توجه به کنجکاویهای پژوهشی یابیم سخن بگویم.
دهه 70 و بهویژه 80، دوران توجه نظری، کار عملی و فیلمساختن و نوشتن مقالات متعدد در قلمرو واقعیت تصویر مستند، راشهای مستند، فیلمهای مختلف اتنوگرافیکی و نیز سبک پسامدرنیستی سینمای خودبیانگر و موضوع تصویر واقعیت و انسانشناسی تصویر بود. گروه مطالعات مستند که پس از اغتشاشات ۸۸ از هم پاشید، هرچند طی مدت کوتاهی، نه بیشتر از دوسال شکل گرفت، اما محفلی با جلسات هفتگی منظم بود که بالقوه ظرفیت فراوانی برای کار در قلمرو شناخت مستند ایران و عمل مستند مرتبط با تجربه در متن زندگی مستند آن سالها داشت.
انسانشناسی تصویری
تکهفیلمها یکی از موضوعاتی بود که در آنجا به محور گفتوگو تبدیل میشد. ما (محمد تهامینژاد، پیروز کلانتری، فرهاد ورهرام، روبرت صافاریان و مدتی هم همایون امامی، مانی پتگر، محمدسعید محصصی، شادمهر راستین و من) در ارتباط سینمای مستند کنجکاویهای بیسابقهای داشتیم. یکی از موضوعها تکهفیلمها بود. حالا واکاوی تکهفیلم سنوار بر مبل خاکستری و نارنجی در ساعات پایانی شهادتش موضوع این مقاله است. ما نمیدانیم پس از این سکانس، چه مدت زندگی این زندهگر و یحیای مقاومت ادامه یافت. ما نمیدانیم اسرائیل چه کرد و جنایت جنایتکار تا کجا ادامه یافت و سنوار چگونه زیر آوار شهید شد و چه گذشت و حماسه او چه سکانس و تصاویر تکاندهنده دیگری از روح خیرهکنندهاش را به یادگار گذاشت، اما بهصورت قطعی این برش از نمای طولانی و تکهفیلم حرفهای تازهای در دل دارد. تصاویری که قرار بود پژواک پیروزی شیاطین و سرچشمه نومیدی مردم تکهپارهشده باشد، به نیروی احیای مقاومت نو و انفجار افتخار و فوران جدید و تجدید اقتدار مظلوم بدل شده است. یک تکهفیلم پهپادی مکر مکاران را به اراده خدا تبدیل و به دام مکاران بدل کرده است. به هر حال به سخن تخصصی انسانشناسی تصویری در تکهفیلمهای پهپادی و سکانس پایانی مقاومت شهید زنده یحیای مقاومت میپردازم.
توان معجزهآسای صوت و تصویر
رساله فیلم اتنوگرافیک نوشته ژان روش، مردمنگار و سینماگر مستندهای انسانشناسی در کتاب درآمدی بر انسانشناسی تصویری و فیلم اتنوگرافیک، نکته مهمی را از همان آغاز پیش میکشد که برای واکاوی ما اهمیت فراوانی دارد. او مینویسد: استفاده از تکنولوژی صوتی ــ تصویری برای مشاهده واقعیتهای انسانی، بهصورت عقلانی تنها از سال ۱۹۵۰ آغاز شد. گویی مردمنگاران یا جامعهشناسان از بهکارگیری این ابزارها بدون برخورداری از تسلط کافی بر آنها واهمه داشتند.
به این ترتیب تصویربرداری و ضبط صدا تا مدتهای طولانی بهمثابه روشهایی قلبی و حتی روشهایی خطرناک تلقی میشدند؛ زیرا این باور وجود داشت که استفاده از آنها ممکن است اولویت را در کار پژوهشی به ظواهر بدهد و اصل موضوع به فراموشی سپرده شود. ژان روش کمی بعد ادامه میدهد: «اکنون این پرسش مطرح است که آیا وسایل و ابزارهای صوتی، تصویری که تا دیروز نفی و طرد میشدند ممکن است در آینده در قالب نوعی واکنش (درست برعکس) به ابزاری «معجزهآسا» بدل شوند که بنیان علوم اجتماعی را دگرگون کنند؟ از ابتدا تلاش کنیم مسائل را در نظم لازم قرار دهیم. دوربینها و ضبطصوتها هر اندازه هم پیشرفته باشند نه تا امروز و نه هرگز نخواهند توانست جایگزین روشهای کلاسیک پژوهش اتنوگرافیک شوند.»
تصویرسازی با هوش سیاه
عصاره مطلب ژان روش این است که حتی تصویربرداری برای یک نگاه انسانشناسانه به موضوعی در زندگی ما چه آیینی در قبیله آفریقایی و چه یک فضای شهری و رفتار فرهنگی در حال حاضر و چه یک قتل یا انسانشناسی قربانی در لحظات پایانی عمرش نیازمند ایدهپیشینی پژوهش و تفکر و طرح و متنی است که هرگز تصویر تکمیلی بدون این دانش و تفکر و تخیل مردمشناسانه معنا نمییابد. حال بگذارید این تحول تکنولوژیک ابزار را که دیگر ابزار صرف نیست بلکه هوشمند است از سالهای دهههای ۱۹۵۰، ۶۰، ۷۰، ۸۰ ۹۰ میلادی به دهه سوم قرن بعدی یعنی امروز منتقل کنم و هوش مصنوعی را در پهپاد فیلمبردار بهکار گیریم که هم موضوع و اهداف انسانشناختی تکه فیلم سکانس آخر زندگی یک شهید را تعریف میکند و هم فرمان ساختاری ورود به مکان و تعیین جای دوربین و اندازه نما را صادر میکند، یعنی به صورت معجزهآسا پژوهش و تصویربرداری هوشمند را یکپارچه میکند. چنین تکهفیلمی چه از آب درمیآید؟ باز فرض کنیم تهیهکننده چنین فیلمی ضمنا با هوش سیاه باشد و اصلا صحنه شهادت یا به قتل رساندن دشمن را بنا به اهدافش طراحی کرده باشد و با دقت فراوان و لحاظ همه پیامدهای اجتماعی، سیاسی و روانی آن، تکهفیلم را در مسیر خواست و تأثیر بر نیروهای مقاومت ساخته و بخواهد بهرهبرداری کند. اکنون موضوع را چگونه باید درک کرد؛ یعنی حتی دشمن از ارائه تصویر قهرمانانه مقاومت قصد تحریض همرزمان قهرمان برای جانبازی داشته باشد تا همه را نابود کند و تصویر و تکهفیلم چنین نیتی را بخواهد به اجرا بگذارد. آیا باز عنصر اراده انسانی و ثمرات مقاومت حماسی و ایمان ایستادگی تا پای جان را نظام طاغوت برمیچیند؟ پاسخ برای دو نظام هستیشناسی؛ دو باور متضاد است.
دو نگرش توحیدی و شیطانی به یک فیلم
نگرش مادی همه این رخدادها را که حتی برای ژان روش تصورپذیر نبود و حتی برساختگیهای هوشمند هوش مصنوعی و فراتر از آن سمیولاکروم انسانشناختی در هوش مصنوعی و وانمودگی شیطانی که مو لای درزش نرود آنرا اگر لحاظ کند، به چه نتیجهای میرسد؟ بت تکنولوژی انسان را به برده و ابزار خود بدل میکند و بهره آن به قدرت همسو با این بردگی تکنولوژیک و استثماری میرسد که جهان را طبق میل خود اداره میکند و مقاومت میزائد و مقاومت درهم میشکند تا نقش شیطانی انسان بلوغ و جهول و حریص را به اعلی درجه ظلم متحقق کند. این نگاه ما را به تسلیم محض به قدرت تکنولوژیک جهانی و شیطان اعظم قدرت که همهچیز از سرمایه تا فرهنگ تا رویاها و روح انسانها در ید قدرت اوست فرا میخواند و این چیز تازهای نیست. شیطان با اتکا به نفس امرکننده به بدیها برای عصیان علیه حق به ماهو حق همیشه این تسویل و اغوا را فراخوانده و خواهد خواند.
اما نگاه توحیدی الهی و یکتاپرستانه دین حنیف ابراهیم که در کمال خاتم خود اسلام ناب محمدی است؛ همان جوابی را میدهد که حضرت ابراهیم دیروز در آتش داد و ابوابراهیم امروز در آتش، باز آن را تکرار کرد و عالیترین پاسخش را هستی از حسینبن علی سیدالشهدا(ع) بهیاد دارد؛ یعنی بالاتر از اراده همه شیاطین انسی و جنی و کل باطل و طاغوت، اراده یکتای خداست که میبیند و اگر همه مردان و زنان عالم به دست کفر خونریزی که از ازل پروردگار عالم به آفرینش آن وقف مطلق داشت، نابود شوند عدل موعود در همین پیروزی و عزت را به مستضعفان وعده داده و پیروزی خدا بیشکست است و شهیدشدن در این راه حق است و تردید در آن جایی ندارد. تکهفیلم سکانس پایانی پهپاد اسرائیلی اگر لحظه به لحظه این شهادت را هم طراحی کرده باشد، دمی از این پیام خالی نیست و این عبودیت خالص از دسترس هر شیطانی دور است و همه ساختههای شیطان به کار طرح رحمان آمده در خدمت عدل جهانی موعود(عج) قرار میگیرد. درک این انسانشناسی الهی برای انسان کفر، ظلم و فساد خونریز و مفسدین فیالارض و طاغوتیان متفرعن و فرعونیان اهل استکبار و علم و عقل سرکش و جنایتبار مدرن و مادیگرا هرگز مقدور نیست.
تصویر انسان عبد و خالص
در تکهفیلم یحیای مقاومت هر لحظه رخداد نوری است برای ادراک انسان عبد. پهپاد سنوار را در مبل خاکستری با نوار نارنجی زمانی به ما نشان میدهد که خونریزی زخم مهلک رمق ایستادن از او گرفته، تفنگ او بیگلوله شده و مچ دست از کف داده و توان رزم از او سلب شده است، اما او تکلیفش را از دست نمینهد. زخمش را با مفتول بسته، زیرا در او امید زخمی نشده و روح حیات زنده است. او چنان مستحکم و آزمونداده است که میداند هیچ شکنجهای دهانش را نخواهد گشود. او قبلا شکنجه صهیونیستها را چشیده و آنان خوب میدانند به روح و ایمانش دسترسی ندارند. پی هر لحظه زنده بودنش در دنیا آنان را عذاب میدهد و تحقیر آنان است. او در اوج آمادگی برای شهادت، تکلیف حفظ حیات خود دارد. دست قطعشدهاش را با مفتول میبندد که جلوی خونریزی را بگیرد. دلیل آنکه این اقدام محصول حرص زندگی دنیوی به هر قیمت نیست. باز امید در تصویر وجود دارد و عمق جان و ایمان او را به ما معرفی میکند. او با قدرت روحی یک رزمنده سالم برای بیان ایستادگی خود علیه کفر خونریز وحشی، تکهچوبش را بهسوی پهپاد پرت میکند و با تنها وسیله مقاومت مقاومتش را در دم احتضار آشکار میسازد. این ایمان و امید و مقاومت او در تکهفیلم کاملا عیان است. این تصویر انسان عبد و خالص در ایمان الهیاش است.
درام و هنر آدم بودن و آدم زیستن
این تکهفیلم هرگز یک مستند اتنوگرافیکی و مردمنگاری متکی به فیلمنامه تحقیق شده نیست، اما چه تکهفیلم جزئی از طرح از پیش طراحی شده دشمن باشد و چه تصویر اتفاقی از واقعه قتل انسانی باشد، به محض تماشا شدن در بستر زندگی روزمره زندگی سیاسی، زندگی انسانی، مناسبات اجتماعی، چالشها و معنای منازعات، رخدادهای حاوی فرهنگ، آرمان، روان و تخیل انسانی قرار میگیرند و در مجموعه تصویری خود حامل بار معنایی انسانشناختی و مورد استفاده تفسیری بنا به سویه علمی و بینشی میتوانند به کار آید. این انسانشناختی در چهارچوب مردمشناسی کلاسیک جهان مدرن و نگرش موزهای و گردآوری نمایش مردم بومی و قبیله غیرمدرن و انسان عجیب و اشیای تماشایی و عمل حیرتآور معنا ندارد. بلکه تصویر درون زندگی و روح و باور او قرار میگیرد. اینجا تصویر، رابطه انسان عبد و استوار با حق مطلق است که زندگیش را در راه عبودیت و دفاع از حق و مظلومان بنا به فرمان خدا فدا میکند.
این انسانشناسی تصویری از هستیشناسی جداناپذیر است. این یک فیلم مستند بازسازیشده با لحاظ عناصر دراماتیک و ساختاردهی هنرمندانه نیست، بلکه درام آن نمایش هنر آدمبودن و آدمزیستن است و این ولو در یک تکهفیلم خبری قابل دریافت است، به شرط آنکه سوژه در حال نمایش و بازی نباشد و خودش باشد. پس ما اینجا با فرآیندهای علمی پژوهش انسانشناختی درون فیلم روبهرو نیستیم، بلکه فیلم مواد و موضوعات انسانشناختی هستیشناسانه یک انسان با ایمان ناب در آستان لقای خدا و حق مطلقی را به ما ارائه میدهد که خود را قربان او کرده است. برای همین ساختار دراماتیک آن ساختار دراماتیک حیات است، نه اثر شکلدادهشده هنری، این ظهور هنر خداست و نمایش هنر خداست، چنانکه سنوار در ساعت شهادت!
کارگردانی چهره نه یک اسطوره، بلکه اسوه
ژان روش به ما میگوید رویای هر مردمنگار آن است که درباره هریک از مردمی که درباره او مطالعه میکند یک مجموعه تصویری متحرک و زنده فراهم آورد. تکهفیلم پهپاد اسرائیلی یک تصویر متحرک بیهمتا از یک رهبر مقاومت اسلامی علیه ظلم جهانی در آستان پیوستن به معبودش است. این تکهفیلم با هر هدفی از سوی دشمن پدید آمده باشد نقطه درخشان هدایت جهانخواهان عدل جهانی به سمت مقاومت برای ظهور موعود موجود(عج) است. این همان دام الهی است که از مکر مکاران برای نابودیشان سود میجوید. پس وجه دراماتیک این تصویر شجاعت، ایمان، مقاومت و عصاره بندگی محصول هنر آدمی نیست، بلکه قدرت آن به ساختار طبیعی درام در آفرینش متکی است. کسانی چون گودار و کیارستمی کوشیدند با وفاداری به ساختار دراماتیک درون طبیعت و واقعیت به روح این درام حقیقی دستیابند، اما این وجه دراماتیک تنها و تنها در کنش صادقانه خود انسان در حیاتش به نحو کامل ظاهر میشود و نیرو و بطن دراماتیک تکهفیلم یحیای مقاومت، متعلق به یک عمر ایمان اوست که در سکانس پایانی زندگیاش فوران میکند و دروغهای ساختهشده کفر جهانی را علیه او برملا میسازد و از او نه اسطوره، بلکه اسوهای جاودان پیرو علی و حسن و خاندان معصوم وحی میسازد و این با تعریف مدرسی فیلم پژوهشی انسانشناختی جور نمیآید. این تصویر با چشم شاهد نامریی رابطهای نهانی دارد و بهوسیلهآن شاهد کارگردانی میشود.
حال مقاومت خوب است
تکهفیلم تصویرهای معلق در هواست. بهسرعت عبور میکند از روی ویرانهای که در بکگراندش عمق تصویر خبر از ویرانی عمومی رفح در بمباران هوایی میدهد. نمای خارجی ساختمان فروکوبیدهشده در چشم بههمزدن طی میشود و شیء در حال فیلمبرداری هوایی، احتمالا یک پهپاد از قاب پنجره بدون شیشه و نابودشده که تنها دیوارهای از آن مانده با هلال ضلع بالایی، وارد ساختمان خانه میشود و اندکی جلو میرود، ناگهان در عمق سالن بر مبلمانی خاکستری با حاشیه نارنجی چیزی تشخیص میدهد، حرکت پهپاد آهسته میشود، مکث میکند. روی کسی که نیمهجان بر مبل نشسته و به دوربین مینگرد تمرکز میکند، نزدیک نمیشود؛ گویی میترسد. حرکت یک تک و بیکات به عکسی بدل میشود. گرداگرد تصویر مرد زخمی با خط قرمز نشانگذاری و کلمهای عبری برعکس ظاهر میشود، شاید نام سنوار است. یک قطع و دوربین کمی نزدیک شده و ایستاده در هوا به او مینگرد. مرد زخمی که چوبی برای آخرین جنگ پس از تمامشدن گلولههایش در دست گرفته با آخرین رمق آن را به طرف پهپاد پرت میکند. پهپاد به سمت چپ میگریزد و پایان.
تا جایی که به خود تصاویر ربط دارد، جدا از اینکه مرد زخمی کیست، تصاویر پایان حیات دنیویاش گویای این مفاهیم است: شجاعت، مقاومت، قدرت روحی تردیدناپذیر، مبارزه تا آخرین رمق و مرگی شکوهمند و اسوه همه ایستادگیها دمادم و تصویر همه پیروزی و عزت اوست. حال خوبی دارد، خوشا به حالش که مرگ و دشمن را تحقیر میکند و ذلیل نیست؛ این دشمن ترسزده اوست که حقیر است. و پهپاد هم کرکسی ترسوست، برابر شیری در دم احتضار. دروغها در یک نمای طولانی بر باد رفته است. او را نهان شده در تونلها و پشت سپر اسیران وانمود کرده بودند. خداوند مکاران را دامشان گرفتار میکند. سنوار در میدان انبوه مردم بیپناه، پیشاپیش آنها فتوحات آینده و آغاز حماسههای عریان را فریاد زده است.
حالا این تصاویر و نمای سکانس طولانی را با فرض لحظههای آخر زندگی سنوار با حس خودم و داناییهای و معرفتم و فرهنگم و زیباییشناسیام وا میکاوم. صادقانه بگویم درهمان اولین نگاه جانکاه، برایم سنوار مثالی زنده هرچند کوچک از عباس علی بود. عباس برادر، در دم علقمه. حتی نوشتن نامش دلم را میلرزاند و خجلت و ناشایی و ناشایستی سراسر جانم را پر میکند. ولی بود. او تجسم چیزی بود که میگفت عباس افسانه نبود. سنوار که اینست او چه شیر شرزه خدا بود !
فیلمی که فریاد میزند یقینا فلسطین آزاد خواهد شد
در حال دیدن فیلمی هستم که بازنمایی آن در کلمات غیرممکن است. توصیف فهم عمق ماجرای درون تصویر نیست. آن ماجرا ماجرای روح، وصفناپذیر است. در آن لحظه آن حضور خدای سنوار در دل و جانش ناگفتنی است. از حادثههای پر عظمت آن لحظه جان و درون او بیخبریم. تصویر زبان بیان آن دیدار را ندارد. حتی آنچه خود حس میکنم شهر ناتوان است چه رسد به آنچه که در عمق تکه فیلم در جان سنوار میگذرد. با این همه من بهعنوان یک منتقد حرفهای فیلم و فیلم مستند، مشکلات دیگری دارم.
اولین مشکل منبع انتشار این تصاویر است وقتی اولین بار تصاویر را میدیدم هنوز حماس صحت خبر را تأیید نکرده بود. صهیونیستها که هستی آنان با دروغ و فریب و خیانت و جنایت در آمیخته برایم مطلقا و قطعا غیرقابل اعتمادند. آنان بدترین کافرانند و قرآن میگوید به هیچ چیزشان اعتماد نکنید مگر برای خودتان اثبات شود. وقتی حماس تأیید کرد شک رنگ باخت اما هنوز وجود داشت آیا سنوار را زنده دستگیر و صحنهسازی کردهاند. شهادت دروغ است؟ آن کات و عکسهای جسد بعد از این قطعه فیلم چه معنی دارد؟ چرا باید ساختمان را بر سر این مرد محتضر زخمی خراب کرده باشند و زنده دستگیرش نکرده باشند؟ و آن جسد لابلای آوار را صحنهسازی نکرده باشند؟ منطق مستند این تردیدها را گسترش میدهد و وقتش نیست اما بالاخره شهادت او تأیید گشت.
از نظر ساختاری البته دومین موضوع، مسأله پهپاد است. زیباییشناسی هوش مرده و همه تمایزات وجود انسانی پشت دوربین و تصاویر دوربین پهپاد. من درباره واقعیت تصویر مستند و تصویر پهپاد و زیباییشناسی آن خیلی حرف دارم که جایش اینجا نیست. هوش مصنوعی میتواند مستندهای خبری را از استناد بیاندازد.
به خودم میگویم چگونه در این دم هجوم درد و خشم و افتخار و انزجار و پیروزی خون بر پهپاد، با احساسات یک منتقد حرفهای و تماشاگر بیدل به تصاویر بنگرم. تنها نقطه تسلی من خود آن آدم زخمی در لبه مرگ است. او شهید هنوز زنده با همه تشعشعات جان گواه در دم لقاءا... است. او در تصویر عصاره ایمان خیرهکننده و حماسه حماس و شجاعت یک محب علی بلکه پیرو علی و حسین و فرزندان معصوم حسین علیهمالسلام است. مگر زهیر عثمانی نبود؟ این تسلی نوشتن درباره تصویر را آسان میکند.
برایم اگر او سنوار باشد، بنده ناب خدا در آخرین آزمون شکوهمند و کربلایی عبودیتش است تا نفس آخر تا آخرین نفس. آن انگشت و دست بر ماشه که شمروار قطعش کردند برایم مثالی از دست قطع شده عباس دلبند و بیتاست. عباسی که مانند ندارد و آن چوبی که او پرت میکند به سوی پهپاد در فضا چرخ میزند، چرخ میزند و تبدیل میشود به گرز آهنین فرشته دوزخ بر مغز صهیونیسم. شاید صهیونیستها این تکه فیلم را برای یأس بازماندگان مقاومت منتشر کردند. سند پیروزی خود و از دسترفتگی امید اما سراپای تصاویر شکوه مقاومت است که حالش خوب است و چون یک فاتح مرگ را به آغوش باز شهادت و جاودانگی و انتظار موعود پیروزی حتمی مظلوم مقتدر بدل میکند. این تکه فیلم فریاد میزند یقینا فلسطین آزاد خواهد شد و سنوار در این تکه فیلم نماد کامل مظلومیت و اقتدار با هم است.
یک کارشناس روابط بینالملل در گفتگو با جامجمآنلاین مطرح کرد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد
در گفتگو با جام جم آنلاین مطرح شد